اشتباهات رایج مترجم ها

گاهی اوقات مترجم ها هر چه قدر هم که با اصول ترجمه و تکنیک های ترجمه آشنا باشند، نهایتا اشتباهات رایجر در ترجمه انگلیسی به فارسی می تواند آن ها را در ترجمه دقیق دچار خطا نماید. در این متن به اشتباهات رایج مترجم ها می پردازیم.

اتکای بیش از حد به حافظه یا تجربه خود

البته داشتن تجربه موجب افزایش سرعت ترجمه، عرضه ترجمه های خیلی بهتر، درآمد ساعتی یا کلمه ای بیشتر می شود؛ اما آیا کار صحیحی است که خیلی به حافظه یا تجربه خود متکی بود؟ من این کلمه را قبلا دیده ام، یادم هست که این جمله را ترجمه کرده ام، متن مشابه زیاد ترجمه کرده ام – اینها همگی افکار یک مترجم مجرب است، افکاری مثبت و در عین حال گول زننده. وقتی زیاد به تجربه قبلی و حافظه خود متکی باشیم، کمتر کنجکاو می شویم، کمتر سئوال می کنیم، به متن می چسبیم و مثل ماشین پیش می رویم، بدون اینکه اندکی از محتوا را به دانش خود بیافزاییم.

جایگاه تحلیل متن و تحلیل محتوا در اینگونه اتکا کجاست؟ وقتی تازه فن ترجمه را می آموختیم، زیاد در مورد تجزیه و تحلیل متن، واژه یابی، ایده اصلی و مانند اینها آموزش دیدیم؛ حالا چطور؟ پاراگراف دوم را که ترجمه می کنیم، چیزی از پاراگراف اول بخاطر نداریم.

پیگیری نکردن پیشرفت ها

وقتی مترجم تازه کار بودیم، همه چیز را پیگیری می کردیم، رومه می خواندیم، رادیو به زبان مورد نظرمان مرتب بیخ گوشمان کار می کرد، مشترک خیلی از خبرنامه ها بودیم، با وجود نبودن اینترنت، پن پال و دوست مکاتبه ای داشتیم. اما امروزه با وجود اینترنت و سهولت ارتباط، هیچ تماسی نداریم، رومه نمی خوانیم، حتی وبلاگ دوستان را هم مرور نمی کنیم.

من به خودم می گویم، خیلی زرنگ باشم فلان سفارش را تمام کنم. امروز که باید سفارش شماره فلان را تحویل بدهم. آخر هفته این مطلب جالب را مرور می کنم، اما هنوز آن آخر هفته زبان بسته نرسیده است. فقط رئوس مطالب را می خوانیم و اخبار هم که. خلاصه مترجمی به روز هستم و در سی سال پیش غرق.

نگرش اونجا بوده ام، این را انجام داده ام

پس از چند سال کار، به سادگی می گوییم، بله کنفرانس این شکلی رو مترجمی کرده ام، در فلان جلسه عقد قرارداد فلان دستگاه من مترجم بوده ام، بله شرق اروپا رفته ام، هندوستان و چین چندین سفر داشته ام، کشورهای عربی قرارداد بسته ایم و مانند اینها. دیگر چیزی برایمان هیجان انگیز نیست. در اولین سفر خارجی به عنوان مترجم، یک هفته صرف انتخاب عینک آفتابی کردم؛ حالا صبح روز پرواز یادم می افتد که باید سفر کاری بروم.

اینگونه احساس تا حدودی طبیعی است. اما گاهی خیلی زیاد می شود و گفتار و کردار مترجم مجرب موجب از بین رفتن انگیزه مترجمان جوان و تازه کار می شود. سخت است که نگرش روزهای اول را داشت، اما رویکردی باید یافت و اندکی هیجان به کار افزود. وگرنه گاهی ایده های جالب را از دست خواهیم داد و در دانسته های خود غرق خواهیم شد.

نفرین دانش و آگاهی

این روزها متوجه شده ام که از مخفف ها، اسامی، ایده ها یا اسم افراد و شرکت ها طوری استفاده می کنم که انگار تمام دنیا نیز آنها را می دانند و می شناسند. دانش و آگاهی منبع غرور و افتخار است، نشانه تعلق و داشتن اطلاعات مرجح است. اما فراموش کرده ام که کسب این دانش سی سال طول کشیده است. ناگهان انتظار دارم که اطرافیان هم اینها را بدانند، از همکار تازه کار گرفته تا مغازه سر کوچه. گاهی هم به دیگران برچسب می زنم که پشت کوه زندگی می کرده اند.

تازه به این نتیجه رسیده ام که به عنوان یک مترجم مجرب و کار کشته (در اصل زمان کشته)، اگر می خواهم با دیگران ارتباط برقرار کنم (نمی خواهم روی آنها تاثیر بگذارم و فخر بفروشم)، بایستی از اطلاعات مرسوم و کلمات و اصطلاحات معمولی استفاده کنم.

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها